کنار بخاری نشستم

به صدای زوزه شغال ها گوش می کنم

که دست جمعی آواز میخونن

داشتم می رفتم از توی ماشین آب بردارم

یه لحظه ترسیدم اگه یه شغال یا روباه زیر ماشین باشه

مثل دفعه پیش که یه گربه و بچه هاش زیر ماشین بودن

و وقتی من رسیدم کلی ترسیدن و فرار کردن



شمال هوا عالیه یکم خنکه

و روز  خیلی گرمه

از جاده چالوس که می اومدیم ترکیب جالبی بود

برف زیاد با آفتاب تابستان و درخت های سبز

اینجا زیاد مسافر نیست

فکر می کنم الان کسی به فکر مسافرت نیست

همه در حال خونه تی باشن


نمی دونم شغال ها به هم چی میگن

صدای جالبی دارن


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها